نوشته شده توسط : امیر ♥

پسر همسایمون یه 4 , 5 سالیش هست زمستون بود

یه روز صبح دیدم داره تو کوچه گریه میکنه با صدای خیلی بلند

پریدم تو کوچه گفتم چی شده؟؟ چرا گریه میکنی؟؟

گفت بارون.....

گفتم بارون چی ؟ چی شده بگو دیگه

با گریه گفت بارون دیگه نمی باره

گفتم عیب نداره بعدا دوباره بارون میاد

گفت نههههههههههه اخه من دیشب وقتی میخوابیدم

بارون میومد مامانم گفت بگیر بخواب فردا برو زیر بارون بازی کن ولی حالاااااااا

دیگه بارون نمیاد



:: برچسب‌ها: بارون , گریه , بازی زیر بارون , پسر , همسایه , خواب , زمستون ,
:: بازدید از این مطلب : 383
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 شهريور 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر ♥

ﻗﺎﺿﯽ : ﺷﻤﺎ ﻣﺘﻬﻢ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺯﻥ ﺗﻮﻧﻮ ﺑﺎ ﭼﮑﺶ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺭﺳﻮﻧﺪﯾﺪ یکی از ﺣﻀﺎﺭ : ﻧﺎﻣﺮﺩ ﮐﺼﺎﻓﻂ !!! - ﺷﻤﺎ ﻣﺘﻬﻢ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺗﻮﻧﻢ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﭼﮑﺶ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺭﺳﻮﻧﺪﯾﺪ دوباره همون یارو : ﻧﺎﻣﺮﺩﺩﺩﺩ… ﮐﺼﺎﻓﻄﻄﻂ !!! ﻗﺎﺿﯽ : ﺷﻤﺎ کی ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﯼ؟ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﻣﻦ ﻫﻤﺴﺎﯾﺸﻮﻥ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻣﺮﺩ ۲ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯﺵ ﭼﮑﺶ ﻣﯿ ﺨﻮﺍﻡ ﻣﯿ ﮕﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ
jasem...soltan



:: برچسب‌ها: لطیفه ی قاتل چکش دار از جاسم , قاضی , همسایه ,
:: بازدید از این مطلب : 724
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 8 شهريور 1392 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 16 صفحه بعد