نوشته شده توسط : امیر ♥

با داداشم دعوام شده بود بابام اومد بهم گفت

بیخیال برو باهاش آشتی کن 
منم بهش گفتم لازم نکرده گور باباش! 

هیچی دیگه الان با یه دست و یه پای

شکسته دارم براتون مینویسم...



:: موضوعات مرتبط: لطیفه و طنز , ,
:: برچسب‌ها: کتک خوردن , داداش , بابا , دست , پا , شکسته ,
:: بازدید از این مطلب : 507
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 20 شهريور 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر ♥

خوب بود ابتداییمان شیرین بود زیبا بود حس خوبی داشت آماده شدن برای رفتن به مدرسه دیر رسیدن میمیردیم برای زنگ تفریح تا بدانجاش خوب بود که دندانم نشکسته بود در کلاس دوم به هنگام شوخی آن موقه ها نیم کت داشتیم سه نفر راه هل میدادیم و در آخر نیم کت پرس مینمودیم ناگاه آن سه تن از زیر فشار فرار کرده و به یک باره اینجانب را هل دادند و در این زمان تاریخی بود که دندان نیش غیر شیری من شکست وقتی به پایه ی نیم کتی دیگر اصابت نمود درد عجیب وحشتناکی داشت من دهانم را بستم تا با هوا تماس برقرار نکند و دردش کم تر شود
بگذریم با یک دندانه کله (شکسته ) تا 21 سالگی به زندگی ادامه دادم و از خنده نیش خند راحت خندیدن درون جمع دوستان و هر جمعی محروم تا بدان جا که به کل لبخند زدنم دچار مشکلات عدیده گردید ولی تاب و طاقتم تمام شد و عزم خویش را جزم کرده پیشه دندان پزشکی مهربان رفتم دکتر چه مهربونه درد منو میدونه با شوخی و با خنده دندونمو میبنده نه که شکسته بنده نه ولی ترمیم نمودند ندادن شکسته ی مرا اینک از دندان زیبایی بر خوردار استم
 
ولی دندانم یک بار شکست یک بار هم ترمیم شد این قلب آآآآه
هزار بار شکسته هیچ گاه ترمیم نشده باز هم میشکنندش این دل را که خواهد التیام بدهد نمیدانم



:: برچسب‌ها: ابتدایی , دندان , شکسته , نیش خند , لبخند , محروم , دکتر , چه مهربونه , درد منو میدونه ,
:: بازدید از این مطلب : 506
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 13 شهريور 1392 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 16 صفحه بعد